,


[ بازدید : 547 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 10 فروردين 1393 ] [ 18:40 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

قلبم



روي جعبه قلبم نوشتم:احتياط لازم نيست،شكستني ها شكسته هر جور دوست دارين حملش كنيد.....



موضوعات: حرف هاي سنگين,
[ بازدید : 580 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 10 فروردين 1393 ] [ 1:00 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

چشمانت

چشمانم را به چشمانت قفل می زنم‎
انگشتانم را به انگشتانت‎
حال بیا و به بوسه ای آسمانیم کن‎
بــــــ*اران


[ بازدید : 508 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 7 فروردين 1393 ] [ 21:19 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

بی خیالت می شوم ‎
کاستی ها
نبودن ها
بدقولی ها ‎
نامردی هایت ‎را
بی خیالت می شوم‎‏
اما ‎
بی خیال نمی شوم‎
احساس لگدکوب شده‎
عمربرباد رفته‎
عشق به تاراج رفته ‎
موی سپید
تمام روزهای عاشقانه ام ‎
بی خیالشان نمی شوم‎‎
بـــــ*اران

[ بازدید : 531 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 7 فروردين 1393 ] [ 21:12 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

عشق

اشک هنگامی زیباست که برای عشق باشد

عشق هنگامی زیباست که برای تو باشد و

تو هنگامی زیبایی که برای من باشی


[ بازدید : 515 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 7 فروردين 1393 ] [ 21:06 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]


.


[ بازدید : 566 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 7 فروردين 1393 ] [ 20:11 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]


ساال نو مبارك


[ بازدید : 471 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 1 فروردين 1393 ] [ 10:42 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

خوشبختی

خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است

Experience Yesterday
تجربه از دیروز

Use Today
استفاده از امروز

Hope Tomorrow
امید به فردا

Three things in life that may never be lost
سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند

Peace
آرامش

Hope
امید

Honesty
صداقت


[ بازدید : 519 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 6 فروردين 1393 ] [ 13:14 ] [ maryam goli ]

[ ]

دوستی با خدا

دوستی با خدا

من در ابتدا خداوند را یک ناظر ، مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاهائی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ، شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم ...!


وقتی قدرت فهم من بیشتر شد ، به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند...


نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم... از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد ، زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد ، وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را میدانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر میرفتم...


اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت ، او بلد بود...

از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته میگفت :

« تو فقط پا بزن »


من نگران و مضطرب بودم پرسیدم « مرا به کجا می بری ؟ »

او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم !


وقتی میگفتم : « میترسم » ، او به عقب بر میگشت و دستم را میگرفت و میفشرد و من آرام میشدم ...


او مرا نزد مردم میبرد و آنها نیاز مرا به صورت هدیه میدادند و این سفر ما ، یعنی من و خدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم ...


خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است ، بنابراین من بار دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم

« دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است »

و با این وجود بار ما در سفر سبکتر است ...

من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم ، فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند ، اما او

اسرار دوچرخه سواری « زندگی » را به من نشان داد

خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک ، پرواز کند...


و من دارم یاد میگیرم که ساکت باشم و در عجیبترین جاها فقط پا بزنم

من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود « خدا » لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم

او فقط لبخند میزند و میگوید : پا بزن...


[ بازدید : 586 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 6 فروردين 1393 ] [ 13:22 ] [ maryam goli ]

[ ]


عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من

شب هجران نکند قصد دل آزاری من

روزگاری که جنون رونق بازارم بود

تو نبودی که بیایی به خریداری من

برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان

باغبان نیز نیامد پی دلداری من....


[ بازدید : 514 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:28 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

دلباخته

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

و این روز ها دلباخته . . .


[ بازدید : 526 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:22 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

شاهنامه


در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است

خورشید روز واقعه خاکسترش خوش است

از باغها شنیده‌ام این را که عطر یاس

گاهی نه پشت پنجره، لای درش خوش است

دریا همیشه حاصل امواج کوچک است

یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است

در راه عشق دل نه که ما سر سپرده‌ایم

حتا حسین پیش خدا بی‌سرش خوش است

جایی که آب همسفر ماه می شود

دلها به آب نه که به آ‌ب‌آورش خوش است

جایی که پیش‌مرگ پدر می شود پسر

اولاد هم نبیره‌ی پیغمبرش خوش است

عالم شبیه آن لب و دندان ندیده‌است

لبخند هم میانه‌ی تشت زرش خوش است

از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است

این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:

اندوه بی شمار ِ پسر را گریستن

بر شانه‌های مرتعش ِ مادرش....

از ماههای سال "محرم" که محشر است

از روزهای سال ولی "محشر"ش خوش است!


[ بازدید : 488 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:10 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

مرگ مرا



تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان


همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان


لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد

به جگرسوختگان داغ برابر برسان


مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود

شادمانم کن و اندوه مکرر برسان


مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند

مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان


[ بازدید : 505 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:09 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

از زندگی سیرم


نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم

دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم

نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم

ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم

کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی

که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی

برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه

آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه

نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم

نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم

منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی

اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی....


[ بازدید : 489 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:08 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

نگاهت


برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم...

اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم...

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...

اگر چه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!

دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم،

هر جا که باشی!......


[ بازدید : 477 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:06 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای


[ بازدید : 504 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:05 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

غمخوار من


غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند

می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...

پایان ماجرای دل و عشق روشن است

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود

منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر

دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...


[ بازدید : 498 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:01 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

خاطرات


کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید

کسی تنهایی مارا نمی گرید


دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست


دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست

و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را

بگو ای دوست

بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی

من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت

من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد

همان دریا که میگفتی

که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت

بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی


[ بازدید : 532 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 21:00 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

شعر


اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

......

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم

باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم

عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت

یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟


[ بازدید : 489 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 20:58 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

عشق



عشق ما را می کشد تا دوباره حياتمان بخشد .....


[ بازدید : 531 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 16:30 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]



[ بازدید : 567 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 22:08 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]


[ بازدید : 515 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 22:06 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

خوب باش

براي همه خوب باش آنکه فهميد، هميشه کنارت خواهد بود و آنکس که نفهميد، روزي دلش براي خوبيهايت تنگ ميشود
[ بازدید : 558 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 21:39 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

جالب

تنهایی.......



[ بازدید : 492 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 21:41 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

جالب


بچــــه که بودم فکـــر میکردم فقـــط زنبــــورها نیش میزننـــد
بـــــــزرگ شدم
دیـــدم، شنیـــدم، رفتــــم، آمـــدم
و یــــاد گرفتــــم
نــــه، آدمها هم نیــــش میزننـــد
هر چقـدر صمیــــــمی تر، عزیزتر
نیششـــان ســـــمی تــــر !
.
.
.
آدم از
هیچ چیز
هیچ کس
نمیتونه مطمن باشه
این تنها چیزی که بهش مطمئن هستم…!


[ بازدید : 496 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 13:08 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

خدایــــــا شفــــــــا بده…


خدایــــــا شفــــــــا بده…
بنده های سالمت را شفا بده!
کسانی را شفا بده که خیال میکنند هنوز دنیا بدون آنها نمیچرخد!
کسانی را شفا بده که خیال می کنند مریض نخواهند شد هرگز!
کسانی را که روحشان خیلی مریض است!
.
.
.
حواسمان را جمع کنیم …
آدمها مثل موبایل ها low battery ندارند ؛
اکثرا بدون اخطار قبلی و خیلی ناگهانی تمام میشوند …


[ بازدید : 516 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 13:06 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

جالب

تو نـيـكـے را از دسـت مـدہ ، ديـگـران نـيـز خـوب خـواهـنـد شـد. وجـود نـيـكان هـمـچـون باد و [ وجـود ] بـدان هـمـچـون گـياہ اسـت. هـرجا باد بـوزد ، گـياہ بـہ ناچار سـر فـرود مـے آورد.---


[ بازدید : 489 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 23 اسفند 1392 ] [ 22:11 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

مطلب ارسالی از کاربر فرشته


ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧمی دﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
.
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ می ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ میﮐﺮﺩﻡ !

ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ میﺷﺪ !

ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ میﮔﺮﻓﺘﻢ !
.
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧمی شد، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !

ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ می ﺑﺎﺧﺘﯽ !
.
.
.
" ﺗﻮ "
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ " ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ میﺑﺎﺧﺘﯽ" !


[ بازدید : 517 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 19:41 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

مطلب ارسالی از کاربر فرشته



در به گریه انداختن زن مواظب باشید!
خدا اشک های او را می شمارد..
زن از کنار مرد متولد شد
نه از پاهای او که پایمال شود..
نه از سر او که بر مرد برتری یابد!
بلکه از پهلوی او تا با هم برابر باشند!
از کنار بازویش تا حامی اش باشد و از کنار قلبش تا معشوقه اش باشد♥. . .!!


[ بازدید : 456 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 19:40 ] [ سید پیام افضلی ]

[ ]

AVA

من زنـــــم!

وقتی خسته امـ،

وقتی کلافه امـ

،وقتی دلتنگم،

بشقاب ها را نـــمی شکنم.

شیشه ها را نـــمی شکنم.

غرورم را نـــمی شکنم.

دلت را نـــمی شکنم.


در این دلتنگی ها زورم به تنــــها چیزی که میرسد این بغـــض لعنتی است !


[ بازدید : 497 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 اسفند 1392 ] [ 6:49 ] [ فرشته ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]